ارشیاارشیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

ارشیای مامان وبابا

جاده چالوس

سلام آرامش زندگی این پست مربوط میشه به آخرین روزهای شهریور ماه یعنی شنبه بیست و نهم که مامانی و چند تا از دوستاش با هم رفتیم جاده چالوس ماجرا از این قرار بود که چند وقتی بود که وقتی با دوستام دور هم جمع میشدیم تصمیم داشتیم یه روز بریم بیرون از صبح تا غروب ولی هر جور برنامه میریختیم هماهنگ نمیشدیم برای هر کس تو تاریخهایی که میگفتیم برنامه داشتن که همشونم حق داشتن و نمیتونستن برنامه هاشون بهم بریزنن تا اینکه یه روز قرار گذاشتیم رفتیم پارک تا هم بچه ها بازی کنن و هم ما برنا مه ریزی کنیم و بالاخره طلسم شکسته شد و برای شنبه هماهنگ شدیم و ساعت هفت صبح قرار گذاشتیم و همگی با هم رفتیم جاده چالوس....... خیلی خوش گذشت واق...
20 مهر 1393

یه جمعه قشنگ شهریوری

یه روزجمعه فکر کنم آخرین جمعه شهریور ماه بود بیست و هشتم بود بابایی ظهر زنگ زد که با عمو کاظم هماهنگ کردم بریم بیرون تا من بیام خونه ناهار بخورم شما کاراتون انجام بدین برای حوالی ساعت سه قرار داریم بریم دنبال خاله اینا با هم بریم بیرون ما هم از خدا خواسته سریع کارامون ردیف کردیم بابا اومد خونه ناهار خوردیم منم هر چی لازم داشتیم برداشتم و آماده شدیم و رفتیم جلوی درب منزل خاله فرزانه اینا ..... شما هم که متوجه شدین قرار بریم با داداشی آرین بیرون کلی خوشحال و هیجان زده و آخ جون آجونت تمام خونه رو پر کرده بود فدات بشم من که اینقدر ناز و جیگری ...... بعدش رفتیم پیش خاله اینا و همگی با هم رفتیم پارک ارم ...... خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا به پ...
10 مهر 1393

هورا بازم پارک

تابستون امسال تا دلت بخواد پارک رفتیم وقت و بی وقت تعطیلی و غیر  تعطیلی .....صبح ....ظهر ....شب .....هر وقت که زمان پیدا میکردیم کجا بریم ارشیا میگفت پارک ........ آخ جون پارک........ عاشق پارک این ناز گل مامان ...... ما هم برای دل تو هم که شده حتی برای یه ساعتم وقت پیدا میکردیم و میبردیمت پارک چه من و تو با هم ........چه سه تایی با هم چند وقت پیش برات نوشتم که رفتیم پارک ارم که خیلی هم بهت خوش گذشت  یکی از جمعه های شهریور ماه با خاله فرزانه هماهنگ کردیم که بریم پارک .....اونم پارک چمران من تا به حال قسمت بازی نرفته بودم ولی خاله فرزانه و آرین جون رفته بودن و ازش زیاد تعریف میکردنند تا اینکه هماهنگ شدیم یه روز جمع...
8 مهر 1393

نمایشگاه گل و گیاه

سلام ..... سلام ..... صد تا سلام.... چند هفته پیش متوجه شدم از 16 تا 20 شهریور نمایشگاه گل و گیاه در پارک بزرگ چمران برگزار شده و  تصمیم گرفتیم یه سری بزنیم و از نمایشگاه دیدن کنیم .......سال گذشته هم برگزار شده بود و من و ارشیا و خاله لندی سه تایی رفته بودیم برای دیدن  نمایشگاه و جالب بود و ارزش رفتن داشت امسال هم که نمایشگاه برگزار شد بازم تصمیم گرفتم بریم و از نمایشگاه دیدن کنیم اما از یکشنبه تا پنجشنبه زمان بازدید بود اول تصمیم گرفتیم سه تایی با بابایی بریم اما فقط میتونستیم جمعه بریم و از اونجایی که پنجشنبه آخرین روز نمایشگاه بود و نشد سه تایی بریم برای همین روز چهارشنبه خودمون دو تا رفتیم ....... جالب بود کاملا با...
5 مهر 1393

شازده کوچولو تولدت مبارک

شاهزاده کوچولو مامان سلام این پستم مربوط میشه به تولد شما که خانوادگی گرفتیم طبق رسم هر ساله خانواده عزیزم هر سال میان خونمون برای تولد شما پسر گلم چه من جشن تولد یا مهمونی مفصل بگیرم یا نگیرم اونا روز تولدت زحمت میکشن و میان  پیشمون امسال تولدت روز دوشنبه بود و دایی ها  پیشنهاد دادن مهمونی خونه مامانم بگیریم  چون راه خونمون تا خونه مامانم یه کم دوره و دیر از محل کارشون میان خونه براشون سخت میشد بیان پیشمون و مامانمم پیشنهاد داد بریم اونجا تولدت بگیریم و منم اطاعت امر کردم و تولدتت خونه عزیز جون گرفتیم و خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا به شما در کنار دایی حمید و دایی رضا این دو تا عکس پایین مربوط میشه به روز تولدت در متو...
3 مهر 1393

تولد چهار سالگی پسرم

قند و نباتم که چهار ساله شدی سلام عزیز دل مامان از اینکه چهار سال در کنارم بودی تا مفهوم مادری رو بهتر درک کنم ممنونتم .........و از اینکه حضورت بهم انرژی میده که همه غمها و ناراحتی هام فراموش کنم خیلی خوشحالم با تو عاشق شدم و با تو زندگی کردم تا وقتی که زنده هستم برایت مادری میکنم تا به موفقیتهای بزرگ زندگیت دست پیدا کنی عزیز دلم خیلی دوست دارم و از اینکه خدا تو رو بهم داد روزی هزار بار شکر گزارشم........ سال گذشته برات یه جشن تولد مفصل تو سرزمین رویای کوچولوها که پارک  (بادی ) سرپوشیده بود  گرفتم .........با تم تام و جری که خیلی خوب شده بود و  خیلی بهت خوش گذشت همه کارهاش خودم انجام داده بودم...
1 مهر 1393
1